91/7/13
9:23 ص
رمز اول :اسب حیوانی است پرشی نه جنگیدنی :
هرگز از اهمیتی که این مسأله در تربیت اسب دارد غافل نشوید.
در جهان وحش «اسب» همیشه نقش شکار را داشته است تا اینکه حیوانی شکارچی باشد.
وقتی شما به جای اینکه نقش میزبان را داشته باشید نقش غذا را بازی کنید دیدگاه کاملاً متفاوتی نسبت به زندگی خواهید داشت. «مانتی رابرتز» بر این عقیده است که خانمها خیلی بهتر از آقایان این دیدگاه اسب را درک میکنند چرا که آنها معنای آسیبپذیری را در شرایطی از جمله وقتی که دیر وقت در خیابانی قدم میزنند یا وقتی که تنها مسافر قطار هستند و ناگهان مردی وارد کوپه میشود حس کردهاند.
البته پیشینه زندگی و طرز تربیت ما در گذشته تأثیر مستقیمی بر روی واکنش ما در چنین مواردی دارد.
این مسأله در مورد اسبها هم صدق میکند. اصلاً منطقی نیست که از اسبمان بخواهیم که هیچ وقت نترسد. ولی میتوانیم طوری تربیتش کنیم که در هنگام ترس هم واکنشی کنترل شده از خودش نشان دهد. به خاطر داشته باشید که هر وقت اسب را آزردهخاطر کنید حق اینکه از شما بترسد را دارد!
رمز دوم :اسبها احساسات بسیار پیشرفتهای دارند :
همه میدانند که سگها دوست دارند رضایت خاطر افراد را به خود جلب کنند و با تحسین و تشویق میتوان آنها را آموزش داد این مسأله در مورد اسبها نیز صدق میکند گرچه این خصلت ذاتی آنها خیلی دست کم گرفته شده است.
درست است که اسبها و سگها یکی نیستند ولی احتمالاً این تناقض ناشی از مدت زمانی است که به منظور تعلیم صرف هریک از این دو گونه میکنیم. اسبها طبیعتی اجتماعی دارند و متقابلاً نیاز به دوستی و معاشرت هم دارند، اگر حیوانی از تیره خودشان در دسترس نباشد آنها با موجودات دیگر از جمله انسانها خو خواهند گرفت.
همانطور که هر رابطهای در زندگی برای شما از اهمیت خاصی برخوردار است اگر رابطه شما با اسبان هم برایتان مهم است باید کمی از وقتتان را هم صرف معاشرت با او کنید.
یک سواری مختصر و برگشتن سرکار، دغدغههای روزمره چیزی نیست که بتوان اسمش را معاشرت گذاشت.
«این استارک» در طی مصاحبهای که بعد از مسابقات المپیک آتلانتا با او انجام شده بود گفته بود من ده دقیقه از روز را فقط صرف نوازش کردن و صحبت کردن با اسبم میکنم.
اگر چنین جملهای را از زبان یک سوارکار زن شنیده بودیم شاید کمتر تعجب میکردیم چون اصولاً خصلت لطافت و نرمی در مورد خانمها بیشتر صدق میکند تا آقایان.
ناگفته نماند که یک سوارکار واقعی هرگز از ارزش برقراری ارتباط دوستی با اسب خود غافل نمیشود.
حتی «زئوفون» هم که آنقدرها نسبت به اسبها احساساتی نبود 23 قرن پیش در مورد آنها چنین گفته است:
وقتی اسب شما با دیدن چیزی رم میکند و تمایلی به نزدیک شدن به آن ندارد باید به او نشان دهید که هیچ دلیلی برای ترسیدن وجود ندارد لااقل برای اسب شجاعی همچون او.
اما اگر باز هم از رفتن به سمت شیئی سرباز زد شیئی که از نظر اسبتان ترسناک است او را لمس کرده و سپس او را به آرامی به سمت آن شیئی هدایت کنید.
کورش کبیر 13 ساله بود که از دست سربازان بزدل و دست و پا چلفتیاش که از پس مهار کردن و سواری گرفتن از اسب زیبا و سرحالش برنمیآمدند به تنگ آمد.
هنگامی که کورش گفت من بهتر از شما از پس این اسب برمیآیم، مورد تمسخر سربازانش قرارگرفت ولی او ناامید نشد و شجاعانه به سمت اسب دوید و افسارش را گرفت و سراسب را به سمت خورشید برگرداند چرا که میدانست اسب از سایه خودش ترسیده است. کورش بعد از اندکی ناز و نوازش و بدون اینکه کوچکترین صدمهای به اسب وارد کند سوارش شد.
از آن به بعد «بوسفالاس» اسب جنگی محبوب کورش شد. پیروزیهای بسیاری از سوار بر او بدست آورد. چندی بعدی شهری را به افتخار او به همین نام نهاد. یک سوارکار خوب میتواند اسب را به انجام کاری وادار کند ولی بهترین سوارکار کسی است که اسب را طوری تربیت کند که با میل خودش کاری را انجام دهد نه به زور!
اسبها موجوداتی اجتماعی هستند و از معاشرت با دیگر اسبها لذت میبرند. اگر اهمیتی برای رابطه خود با اسبتان قائل هستید اندکی هم زمان صرف معاشرت با او کنید.
رمز سوم :اسبها مغز فندقی نیستند !
چند وقت پیش سوارکاری به کشور ما آمد تا کارهای خودش را به نمایش بگذارد چندین بار در حین برنامههایش از اسب به عنوان حیوانی با مغزی اندازه گرد و نام برد.
آیا گفتهاش صرفاً لطیفهای بود برای تحقیر کردن اسب؟ یا اینکه حضار گرامی واقعاً هیچ اطلاعی از آناتومی اسب نداشتند؟
بد نیست بدانید که اندازة مغز یک حیوان ربطی به هوش و درایت آن ندارد عوامل بسیاری از جمله اندازة مغز در ارتباط با بدن حیوان یا به بیانی بهتر تعامل قسمتهای مختلف مغز با بدن حیوان نیز دخیل هستند.
آمار به ما نشان میدهد که مغز اسب دارای وزنی در حدود 23 اونس (650 گرم) میباشد.
قسمت جلوی مغز از لایههای هم پوشانی تشکیل شده است.
لایه بیرونی نئوکورتکس (Neocor Tex ) به پردازش اعمالی نظیر فکر کردن، تصور کردن، برنامهریزی و صحبت کردن اختصاص داده شده است. اندازه نئوکورتکس در مغز انسان تقریباً در برابر مغز اسب میباشد.
لایه بعدی لایمبیک سیستم (limbic system) نام دارد که ارتباط آن با حواسی نظیر واکنشهای عاطفی، درد و لذتبردن توسط اکثر محققان پذیرفته شده است. لازم به یادآوری است که فرآیند یادگیری هم در همین لایه انجام میشود.
جالب است بدانید که این بخش از مغز اسب و انسان تقریباً هم اندازهاند که بیشک دلیل محکمی بر این ادعاست که اسبها موجوداتی عاطفی هستند.
رمز چهارم :اسبها میبایست اجسام را از هر دو طرف ببینند :
در مقایسه با عملکرد مغز انسان مغز اسب توانایی اندکی در برقراری ارتباط بین نیمکره چپ و راست دارد.
اگر همیشه اسب خود را از یک طرف تمرین میدهید (همان طرفی که به شما نزدیکتر است) احتمالاً در هنگام نزدیک شدن به او از سمت دیگر، با عکسالعمل غیرمنتظرهای رو به رو خواهید شد.
پس وقتی که برای اولینبار سوار اسبی میشوید مراقب گردش کردنش به سمت راست باشید گرچه ممکن است شما را با چشم دیگرش دیده باشد، اگر اسبی از جناح نزدیکتر بهتر از جناح دورتر با شما همکاری میکند صرفاً به این خاطر است که شما اسبتان را فقط از سمت نزدیکتر به خودتان تعلیم دادهاید.
البته خلاف این مطلب نیز صادق است یعنی اگر اسبی هنگام تعلیم در طرفی که به شما دورتر است، بهتر عمل میکند، احتمالاً یا تمرینات در سمت نزدیک خشن بوده یا ضربه شدیدی از آن سمت به اسب وارد شده است. اسبهای جوان را از هر دو طرف تمرین دهید نه فقط به روش سنتی گذشته از طرف چپ تا درآینده وقتی از طرف دیگر (راست) به آنها نزدیک میشوید از شما نترسند.
رمز پنجم :اسب برای یادگیری به آرامش نیاز دارد :
شاید شما بتوانید یک اسب مضطرب را وادار کنید که به اصطبل وارد شود یا از چیزی که قبلاً از آن میترسید عبور کند یا حتی از روی موانع بپرد ولی مجبور کردن اسب به انجام یک کار با یادگیری یک رفتار جدید زمین تا آسمان فرق میکند.
مسلماً وقتی اسب از نبودن شلاق جارو یا چیزهایی که از آن میترسیده اطمینان حاصل کند کار مربی خیلی سختتر خواهد شد.
طی جلسات تمرین اسب باید از آرامش کامل برخوردار، و ذهنش پذیرای تعالیم جدید باشد.
خیلی وقتها مربی جلسه تمرین را با هدف خاصی آغاز میکند ولی در پایان به نتیجهای میرسد که هیچ ربطی به هدف اولیهاش نداشته است. به عنوان مثال ممکن است مربی یکی از جلسات تمرین را صرف آموزش اسب برای رفتن به داخل اصطبل یا تریلر کند و برای رسیدن به این هدف از فشار استفاده کند به این طریق که هر بار که افسار را میکشد به اسب فرصت بدهد تا یاد بگیرد چطور خودش را از فشار وارده خلاص کند و هر بار که در رفتار اسب کوچکترین پیشرفتی حاصل میشود با دادن پاداش او را به ادامه کار تشویق کند. اگر برای مدتی این تمرین ادامه پیدا کند اسب به راحتی وارد اصطبل یا تریلر خواهد شد و مهمتر از آن حس اعتمادش نسبت به مربی افزایش خواهد یافت.
به خاطر داشته باشید که این یادگیری باید پلهپله و به تدریج انجام شود. خیلی از مربیها تا چشمشان به اسب میافتد میخواهند اسب را به هر طریقی که شده وارد اصطبل کنند ولی اسم این روش را نمیتوان تمرین گذاشت.
پس همیشه به این فکر باشید که تمرینات را پیش ببرید تا اینکه به فکر سرعت یادگیری باشید.
THE BEST PARSI HORSE